مسیر مصیر

مسیر مصیر

اشعار مصطفی امیری نژاد
مسیر مصیر

مسیر مصیر

اشعار مصطفی امیری نژاد

کبریت بی خطر


تک تک ساعات عمرم بی تو هر لحظه هدر شد
فکر من در خواب هر شب با خیالت همسفر شد
مثل کبریتی که می سوزاند در بنزین تنم را
یاد اسمت ناگهان در زندگی ام بی خطر شد
درد دل هایی که با تو کنج خلوت کرده بود
رفتی و در سینه ماند و عاقبت هم دردسر شد
کل بدبختی عالم امتحانی بود الهی
رفتی و هر روز عمرم امتحان مستمر شد
بس که کامم تلخ شد از درد سخت رفتن تو
دردهایم تلخ تر از قهوه های بی شکر شد
آنچنان دوری تو زد ضربه ای بر پیکر من
درد سرد زخم خنجر روی قلبم بی اثر شد
زنده ماندن پیش این غم، مثل ماندن در کما بود
از سفر تا مشتری هم، این تحمل سخت تر شد
راه آزادی از این غم، مثل آزادی شد از تن
یا فرار روی ریلی از قطاری در گذر شد
تا تو بودی لحظه لحظه زندگی ام خوبتر شد
تا تو رفتی روزهای عمر سرتاسر ضرر شد

روی جاده ی نمناک

هرچه بر کاغذ نوشتم حاصلش پرواز شد
بی هدف این غصه ها در شعر من آغاز شد
ماتم و اندوه در جان و تن و رؤیای من
ماند و در دل با همه ابیات من همراز شد
جای حس عاشقی و مهربانی و امید
در همه اشعار من اندوه و غم ابراز شد
در تمام شعر هایم قرص های خود کشی
جانشین جام های باده ی شیراز شد
جای بوی لاله ی خشکیده لای دفترم
شعرهایش پر از عطر شیر باز گاز شد
مطلع اشعار من از بی کسی ها پر شد و
آخرین امّید من هم با غمم همساز شد
راه پروازم طنابی دور سر آمد پدید

صندلی از زیر پا رفت و دو بالم باز شد

گاز اشک آور

باز می آیی و در دل انقلابی می کنی
این سر بیمار تب را گیر تابی می کنی
با دلم بر ضد عقلم متحد هم می شوی
با همه از خوب و بد هر شب تو لابی می کنی
گاز های اشک آور می زنم بر لشکرت
با نگاهی ارتشم را هم سرابی می کنی
گاه رحمی بر دل تبعیدی من کن کمی
اشک من در آمده پس کی ثوابی می کنی
کذب می گویی و شاه دولتی را ناگهان
بانی کشتار و جنگ و صد خرابی می کنی
با ندایی جنگ را هم از سپاهم می بری
با صدایت بمب ها را هم حبابی می کنی
با انرژی پیش رویت ایستم در هر زمان
کیک زردم را ولی هر بار آبی می کنی
چشم های باز تو شد آتشی بر دولتم
کی تو با چشمان بسته باز خوابی می کنی؟